۱۳۸۹/۰۴/۱۶

مسبب

مرا تو بی سببی نیستی ؛
هستی ؟

۲ نظر:

ben گفت...

شاعر میگه :آخ تو مستی . من مستم . دستتو بذار تو دستم /
یه شاعر دیگه میگه : من زان خودم چنان که هستم . هستم /
یه شاعر دیگه میگه : بوس . بو . کن اعظم / میگه اسمم سوسنه نه اعظم ...

شیما گفت...

... بی شک صولت کدام قصیده ای ای غزل؟
ستاره باران جواب کدام سلامی به افتاب از دریچه ی تاریک؟
کلام از نگاه تو شکل می بندد.
ودلت کبوتری است در خون خفته,
با این همه چه بالا, چه بلند پرواز میکنی.
خوشا نظر بازیا که تو اغاز میکنی...

این شعر شاملو همیشه بهم نفس میده...
( ما نیز بر قراریم. بهم سر بزن)