۱۳۸۵/۰۹/۲۷

روح آزاد


چيزي كه از آن خود نيست ـ روح آزاد را ـ نمي توان نثار كرد.
روح آزاد من از آن من نيست.
اين منم كه از آن روح آزاد هستم.من در آن نمي توانم تصرف كنم.”
{رومن رولان}

چي مي خواستم،چي شد.گاهي كه يه چيزي مي ديدم يا مي شنيدم
مثل يه صحنه زيبا يا يك موسقي دل نشين،احساس مي كردم كه در اختيار
اون زيبايي قرار مي گيرم.يك دفعه مي ديدم كه يه چيزي انگار كمه،گم شده.
اين ور بگرد ،اون ور بگرد،نه…نيست.
روحم مي ره و من تنها مي مونم. بايد بگردم دنبالش .
كجا برم ؟از كي بپرسم؟كي ديده كه كجا رفته؟
هيچ كس.همه تو خودشون هسنتن.همه گرفتاري خودشون رو دارن.اعصابم رو خورد
كرده. آخه اين چه روحيه.مال منه اما هيچ وقت پيش من نيست.يه روز تو خونه اينه
فردا يكي ميبينتش كه سوار يه آهنگ و داره مي ره يه جاي ديگه.
من هم كه مردم انگار! قهوه مي خورم و فال مي گيرم.
فالم مي گه عاشقم..هه هه …بيچاره فنجون قهوه نمي دونه كه من هيچي ندارم كه
عاشق بشم. اگه طرف بفهمه كه روح من پيشش نيست ، فكر مي كنه كه بهش فكر
نمي كنم و دوستش ندارم ،پس حتما روح من پيش يكي ديگه رفته،بعد ديگه خر بيار و
باقالي بار كن.
خوب ..چه مي شه كرد.رومن رولان راست ميگه .روح آدم مال آدم نيست،اين آدمها
هستن كه متعلق به روحشون هستن.روح ميره بازي مي كنه،دعوا مي كنه واعصاب خودش
و ما رو خورد مي كنه .مبي ره عاشق ميشه و هزار و يك دردسر ديگه مي سازه .
يه بار هم مي بيني ساعت ها ميشينه جلوي روت و تكون نمي خوره.مثل طلب كاره.
خدا اون روز نياره.حتما مي دونيد چي ميگم.
حالا هم گذاشته رفته،چند روزيه كه هيچكس نديدتش.
خوش بحالش.. آزاد ترين اون رو هيچ كس نداره.
صادقانه اعترف مي كنم كه گاهي ميشه كه دلم مي خواست فقط روح بودم


۴ نظر:

ناشناس گفت...

فال بکام باشد انشاالله .


از لطف مدام ممنونم .

ناشناس گفت...

قوانين جهان زير و رو شده است.من اورا زاييده ام و اوست كه به نوبه ي خود مرا مي زايد
دامنه ي نيك و بد را بايد فراخ تر كرد
(رومن رولان)
بدرود

ناشناس گفت...

صل علی محمد روح فرجی آمد

ناشناس گفت...

ای کاش یه ذره به خودت بیشتر توجه میکردی!!!