۱۳۸۹/۰۳/۱۳

مهمان ناخوانده

به علت مشكلات فني، همچنان بعضي نوشته هاي دوستان از طريق اكانت پوياهه منتشر مي شود


.........................................................................................................

الف - در اقوال آمده، مهمان حبيب خداست. در اقوال اما نيامده مهمان ناخوانده چه حكمي دارد. حبيب خدا هست يا نيست. اگر نيست پس حبيب چه كسي ست؟ اصلا حبيب كسي هست يا نيست. به هرحال مهم نيست. چه حبيب خدا باشم و چه نباشم، من، من دعوت نشده، من مهمان خوانده، مهمان اين پنج شنبه ي بچه هاي پنج شنبه هستم. چه حبيب خدا باشم و چه نباشم.



ب- مگر نه اينكه بچه هاي پنج شنبه، هر پنج شنبه مهماني دارد كه دعوت مي شود براي نوشتن يادداشتي، مطلبي، شعري و يا آپ لود كردن تصويري، عكسي؟ مگر نه اينكه قاعدتا من بايد مهمان بوده باشم كه در اولين ساعات بامداد پنج شنبه اين سطور را مي نويسم؟

خوب، رسم بر اين بوده مهمان پنج شنبه هاي بچه هاي پنج شنبه، كسي باشد غير از چهار نفر ثابتي كه در ايام هفته، به نوبت مي نويسند. اگر كسي، از ميان اين چهار نفر، پنج شنبه اي مثل امروز، خودش خودش را مهمان كرد و كسي دعوتش نكرد - مثل من - مي شود مهمان ناخوانده؛ كه حالا من شده ام و نمي دانم كه حبيب خدا هستم يا نه و اگر نيستم، پس حبيب چه كسي هستم؟



ج - حبيبي اي نور العيني.



د - ماجرا اين نبوده كه ما، اين پنج شنبه خانه مان خالي مانده باشد و خودمان بزمي برپا كرده باشيم با حضور خودمان. نه. ماجرا اين بوده كه وسوسه اي در من بود؛ وسوسه ي نوشتن. غروب، حس غريبي داشتم. نمي دانم حال خوشي بود يا نه. خوش نبود انگار، اما بد هم نبود. از آن جنس بود كه تمناهاي درون را به وعده اي رام مي كني و مهارش مي زني. تمنايي از جنسي ديگر و وعده اي از جنسي ديگر. با مهاري كه فرو مي نشاندش و خاموش مي كند آن را. نمي توانم توضيح بدهم كه اين همه توضيح، چه ربطي به نوشتن داشت و به ناخوانده مهمان شدن. اما ارتباطي هست. از آن دست كه نمي شود توضيح داد. از آن دست كه حسي برمي انگيزد و جايي براي بروز و ظهور مي خواهد. گيرم، نوشته اي گنگ و ناخوانا و نامفهوم - مثل هميني كه نوشته ام - ماحصلش باشد. شما ببخشيد.



ه - هوز



و- مي دانيد؛ گاهي آدم مجبور مي شود سه چهار ساعتي، به دو دايره ي عميق روشن خيره بماند و هي به سيگارش پك بزند. ايرادي هم ندارد. اما اينجور مواقع، من پيپ را ترجيح مي دهم. شما چطور؟



ز - نوشته ي قبلي را كه عنوانش نه بود، من نوشته ام. علي هستم. اين روزها زياد تصديع اوقات مي كنم. شما ببخشيد.

۴ نظر:

Unknown گفت...

ای میهمان شیطون

Unknown گفت...

ای میهمان شیطون

Shaghayegh Afshar گفت...

مهمون هم مهمونای قدیم ;-)

رضا گفت...

نمی دانم عاشق کارهای عجیب توام یا عجیب عاشق کارهای توام