۱۳۸۹/۰۴/۰۲

شاهد مرگ اخرین رویایی کودکی بودم این روزها.انچه که فکر می کردم این حداقل برای من خواهد بود و نبود.پی بردم که دوستی هم همیشه انچه فکر می کنی و می خواهی نیست چرا گه هر دوسوی ماجرا انسان است.

حتما ادمی از یک میز یا لپ تاپ یا خودکار در جیبش فریب نمی خورد و به چشم دیگری نگاهت نمی کند اما توو به چشم دیگری نگاهشان می کنی چون یک سوی ماجرا تویی که انسانی..این روزها هر گه را فکر می کردم دور شده در دوستی به من نزدیکتر است به من و هر که نزدیک شده بود را میبینم که چه تلاشی میکند که فرار کند.اما نمی دانم چرا در حال گوشه پیرهن مرا هم با خود می کشند.شاید پون باز یک دو سر ماجرا انسان است.

۱ نظر:

گلناز گفت...

حالا کی ماشالا همچینی سلیقه به خرج داده؟
معلومه با این "طرح" حال کرده! هر کی بوده