۱۳۸۹/۰۴/۰۶

اهواز ٢٤

يك - چهارشنبه رفتم اهواز و سفرم از زمان راه افتادن به سمت فرودگاه مهرآباد تا زمان برگشتن و رسيدن به خانه، حدود ٢٤ ساعت طول كشيد. تهران كه آمدم و رسيدم خانه، مثل يك موجود بي جان افتادم توي رختخواب و تا ساعت سه بعدازظهر پنج شنبه خوابيدم‎‏؛ به جبران ٤٨ ساعت بيداري. تلفنم را هم خاموش كردم؛ يعني همه چيز تا اطلاع ثانوي تعطيل. به پيشواز تعطيلي ١٣ رجب كه روز پدر باشد!

دو- سفر خوبي بود. دوستاني را ديدم. دوستان قديمي و دوستان جديد. رضا هم، پرواز رفت و برگشتش تقريباهمزمان با من بود. توي فرودگاه فرصت خوبي شد. وقت برگشتن، پويا و عادل (پسر عموي روزنامه نگارم) آمدند فرودگاه و زمان خوبي را با هم سپري كرديم. با عادل چقدر زمانهاي دور دور را مرور كرديم. ماجراهاي ١٥ سال پيش، اوج دوران نوجواني و جنون! كه با هم چه گفتگوها و ماجراها داشتيم. چيزهايي را به ياد آورديم كه مدتها از خاطرمان نگذشته بود و حالا مرور آنها لذتي ناب بود براي هر دوي ما.

سه - انوش را ديدم. هرچند كوتاه. عليرغم ميلم فرصت گفتگو فراهم نشد. قراري گذاشته بوديم و هرچهار نفر نويسنده ي ثابت اين وبلاگ جمع بوديم. اما كوتاه بود و فرصت گفتگو فراهم نشد.

چهار - دو دوست خوب ديگر را ديدم، يكي آشناي جديد و ديگري آشناي قديم. دوست تازه، فرزاد موسوي گرافيست مطرحي‌ست توي اهواز. از پيش قراري گذاشته بوديم و رفتم دفترش. حرف زديم و حرف زديم. با دوست قديمي ديگري، نينا شاهرخي - كه دوستيمان از دنياي وبلاگ هاي معماري آغاز شد - قراري گذاشتيم و بسيار لطف كرد و آمد دفتر فرزاد موسوي. دوست خوب معمار، اهل مشهد و نويسنده ي يكي از بهترين وبلاگ هاي معماري؛ كه موقتا اهواز زندگي مي كند. با نينا شاهرخي توي ماجراي ضيافت هاي مجازي وبلاگ هاي معماري - اگر اشتباه نكنم - آشنا شديم. او آدمي‌ست پي گير، دقيق، بسيار مثبت كه هميشه در پيگيري روال ضيافت ها نقش كليدي داشته. در مورد ضيافت ها صحبت كرديم، در مورد برنامه هاي آينده كه مي شود طراحي كرد‏، درباره ي پتانسيلي كه هست و نبايد به هدر برود و بايد براي ادامه ي فعاليت هايي از اين قبيل، برنامه ي جدي تري بريزيم.

پنج - تعدادي از اقوام و بستگان را ديدم. هرچند كوتاه. اما غنيمت بود.

شش- اهواز كار داشتم. قراري بود مربوط به كارم. صحبت هايي كرديم اما نمي دانم به نتيجه رسيد يا نرسيد! شما بگوييد. رسيد يا نرسيد؟

هفت - توي راه برگشت، سخت گذشت. احتمال لغو پرواز به دليل گرد و غبار شديد. تاخير طولاني. ٤٥ دقيقه اي ماندن توي هواپيما قبل از پرواز با آن گرماي نفس گيرش (تمام ١٩-١٨ سالي كه اهواز زندگي كردم يادم نيست توي ٢-١ ساعت اينقدر عرق ريخته باشم)، بي خوابي و ...

هشت - توي راه رفتن؛ آخ آخ آخ آخ ...